نوشادي هم دو ساله شد
خوب يادش به خير انگار همين ديروز بود و چه زود دو سال شد. كه مورچه كوچولوي ناز عمو داود و زن عمو مينا دنيا اومد. هيچ وقت اون شب يادم نميره ، تو با چشماي سياه بازت اون موقع شب همه جاي بيمارستان و برانداز مي كردي و همه از ديدن تو تعجب مي كردن و من مي گفتم پسرم اومده استقبال پسر عموش. و از همون جا دلم مي خواست شما دوتا مثل دو تاداداش با هم بزرگ شديد و كنار هم باشيد. اين دوسال شايد گذشت ولي توش هم خوشي داشت و هم دل نگروني مسافرت ها ، گردش ها ، پارك رفتن ها و همه جاها و لحظه هاي خوبي كه با هم داشتيم و از طرفي هم گاها مريض شدنتون و درد ها و تب هاي دندون در آودرن و واكسن هاتون و .... كه همه به چشم بر هم زدني گذ...
نویسنده :
مامان منير
23:17