رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

نوشادي هم دو ساله شد

خوب يادش به خير  انگار همين ديروز بود و چه زود دو سال شد. كه مورچه كوچولوي ناز عمو داود و زن عمو مينا دنيا اومد. هيچ وقت اون شب يادم نميره ، تو با چشماي سياه بازت اون موقع شب همه جاي بيمارستان و برانداز مي كردي و همه از ديدن تو تعجب مي كردن و من مي گفتم پسرم اومده استقبال پسر عموش. و از همون جا دلم مي خواست شما دوتا مثل دو تاداداش با هم بزرگ شديد و كنار هم باشيد. اين دوسال شايد گذشت  ولي توش هم خوشي داشت و هم دل نگروني  مسافرت ها ، گردش ها ، پارك رفتن ها و همه جاها و لحظه هاي خوبي كه با هم داشتيم و از طرفي هم گاها مريض شدنتون و درد ها و تب هاي دندون در آودرن و واكسن هاتون و .... كه همه به چشم بر هم زدني گذ...
3 مهر 1394

تولد داداشي پرهام

سلامممممممم همه هستي من  جون من عشق من چشم رو هم گذاشتيم و يك سال گذشت و شد تولد پرهام جوني يا به گفته تو داداشي كه من قربون اين عشق شما دو تا داداشي برم كه وقتي هم ديگه رو مي بينيد همچين عشقي براي هم در مي كنيد كه من حسوديم ميشه خاله تولد داداشي رو دو روز زودتر گرفت و مقارن شد با عيد سعيد قربان ، بابا رضا هم كه هميشه عيد هاي قربان سرش شلوغه و مشغول قصابي ، من و تنها مونديم خونه و چون من هم دستم درد مي كرد نمي تونستم براي تولد پرهامي كمك خواستي كنم. صبح با هم از خونه زديم بيرون تا براي بالش مهدت پنبه بگيرم و بعد هم با هم رفتيم جشني كه توي محله بود و براي ساعت 11 بود كه اومديم سمت خونه ، دم در كه رسيديم دل...
2 مهر 1394

بوي پاييز و اول مهر و رفتن پسرم به كلاس نوپا

سلام گل پسرم  واي هميشه اول مهر كه مياد تو اين چند سال كه ديگه مدرسه نميرم و ميام سر كار فقط يك دغدغه دارم كه اي واي از فردا خيابون ها ترافيك ميشه و شلوغ  ولييييييييييييييي اين بار  يه فرق مهم داشت  پسر كوچيك و ناز من كه تازه رفته مهد كودك و چهار ماه تو كلاس شيرخواره بودي ، حالا بعد اينكه 2 سالت تموم شده بايد بره تو كلاس بچه هاي نوپا. داستان دلهره هاي من دوباره شروع ميشه. البته دلم به اين خوش بود كه تو همه هم كلاسي هاتو مي شناسي ، چون همه با هم از گروه شير خوار مي يومديد تو نوپا و از همه بهتر اينكه مربي كه تو خيلي دوستش داري خاله سمانه اون هم قراربه بياد پيش خاله افسانه مربي نوپا و كنار شما ها باشه ....
1 مهر 1394